بوشهر؛ مغازلة باد و پیراهن
۱۳۹۶/۰۱/۱۷ تعداد بازدید: ۲۶۰۵۲
بوشهر، مغازلة باد و پیراهن
محسن اکبرزاده، دکترای معماری اسلامی دانشگاه هنر اصفهان
اگر این تجربة منحصر به فرد را داشتهاید که پشت به دیوارهای سپید بافت تاریخی بوشهر ایستاده باشید و رو به لاجوردی بی نهایت ِ دریا، میدانید که نسیم ِ همیشه مسافر دریا، چطور قطرههای رطوبتی را که به شما امانت داده شده، از روی پوستتان بلند میکند و خنکای مور مور کنندهاش را مایة تسکین اعصاب قرار میدهد. نوار ساحلی پر از آدمهایی است که دستهایشان را باز کردهاند تا باد ِ ساحلی آنها را بغل کند و بو بکشد. این تصویر رؤیایی با برگشتن و چشم انداختن به هیبت سفید و رازآلود بافت تاریخی بوشهر، طعم دیگری پیدا میکند. در ادامة این یادداشت درباره دلایل این طعم سخن میگوییم.
معماری همانطور که بر احساسات، رفتار، اعتبار، اقتصاد و سیاست تأثیر میگذارد، خود تابعی است از متغیّرهای گوناگون که گوناگونی چهرهاش را باید در همان مؤلّفههای شکل دهنده جستجو کرد. امّا جایی که یکی از این عوامل شکل دهنده، رادیکال تر و با شدّت بیشتری بروز بکند، معقولتر آن است که از همان دریچه به تحلیل معماری پرداخته شود. معماری سنّتی بوشهر و شمایل بافت سنّتی و تاریخی آن بیش از هر چیزی تابع شرایط اقلیمی بوشهر است؛ یعنی دو عامل حرارت و رطوبت. این معماری، همچون پوششی که بر تن میکنیم تلاش میکند ضمن بالا بردن امکان تعریق، با رنگی روشن و بافتی مجوّف، از تابش شدید آفتاب نیز جلوگیری کند. این خصلت در مقیاسهای مختلف قابل ردیابی است؛از مکانیابی خود این بافت تا جزییات معماری.
بر خلاف تصوّر و بر خلاف بقیّة بنادر جنوبی، دریای بافت قدیم نه در سمت جنوب، بلکه با اغماض در سمت شمال قرار گرفته است! شمال و البتّه غرب. این وضعیت نتیجة تمهیدی است که دماغهای را برای ساخت بندر انتخاب کرده است که جدا از مزیّتهای امنیتی و دسترسیاش، با پیچشی جغرافیایی به سمت شمال، سهمِ بیشتری از سوی دریا داشته و در نتیجه بیشتر در معرض وزش باد قرار میگیرد. بادهایی که با توجّه به این پیچش جهتهای متنوّع تری نیز دارند. اگر تابش آفتاب از سمت جنوب را، مزاحم و وزش باد از سمت دریا را مراحم در نظر بگیریم، با این وضعیّت خاص، دیگر برای مکیدن باد به درون کوچهها و خانهها نیازی به رو کردن به آفتاب نیست و این یعنی یک تیر و چند نشان! بوشهر تنها بندر در جنوب ایران است که چنین وضعیّتی دارد.
بعد از توجّه به سیاست مکانیابی، باید به هندسة بافت نیز توجّه کرد. نظام کوچهبندی، امتداد و انقطاع کوچهها، چند شریانی شدن و پیچ و تابی که در کوچه ها وجود دارد، مهمترین عاملی است که مانند یک نی لبک، باد را تا عمق بافت هر چهار محلّة تاریخی میکشاند. از این نظر کوچههای بوشهر بر خلاف آنچه در نگاه رهگذرِ بی توجّه جلوه میکند، کاملاً طرّاحی شده و از سر تأمّل شکل گرفتهاند. جدا از نقشة کوچهها، تناسبات آنها نیز جالب توجّه است. بر خلاف دیگر بافتهای تاریخی، ارتفاع جدارهها در این بافت گاهی تا 15 متر نیز میرسد و نسبت ارتفاع جداره به عرض معبر، گاه تا 1 به 10 نیز ممکن است. در این حالت، در عمدة ساعات روز، نور آفتاب به کف کوچه و یا حتّی نیمة ارتفاع آن نیز نمیرسد و بافت در یک سایة دائمی فرو رفته است. این تمهید، یکی از خنک کنندهترین و موفّقترین راهکارهایی است که برای زیستپذیری این بافت اندیشیده شده است.
خانة بوشهری امّا مجموعهای متمرکز از شگردهای بدیع اقلیمی ِ معماری ایرانی است. به سبب سطح بالای آبهای زیرزمینی و نمناکی زمین، معمولاً طبقة همکف در اختیار امور خدماتی و موقّت است و جز در حیاط سایهدار ِ خانه که در فصلهای گرم محلّ تجمّع اهل خانه و مهمانان میشود، فعّالیت دیگری در آن صورت نمیپذیرد. از این رو اتاقها در ارتفاع بالاتری نسبت به سطح زمین قرار دارند که با در معرض باد قرار گرفتن تهویة مطبوعی دریافت می کنند. اتاقهایی با سقف بلند برای کوران عمودی هوای گرم با دریچههای کوچک تخلیه که امکان بادگیری مناسبتری را ایجاد میکنند.
خانههای بوشهری از همان درگاه ورودی تا درون حیاط، طبقة اوّل و طبقة دوم و در پیشخوان اتاقها، همواره با ایوانها و پیشفضاهای متنوّع تجهیز شدهاند. بازیهای مستمر نور و سایه و گسستهای بصری متعدّد، از این خانهها و از این بافت، بافتاری اسفنجی و مرجانی را به ذهن متبادر میکند. چه اینکه رنگ سپید یگانه و دوست داشتنی این دیوارها نیز محصول به کارگیری همین مصالح است که از بستر ساحل بوشهر استخراج میشوند. این گونه است که در هنگام قدم زدن در این بافت، اگر به دیوارها دست بکشید میتوانید ردّ صدفها و پوستة سخت حلزونها را ادراک کنید.
ولی آنچه معماری سپید بوشهر را با دیوارهای صاف و کشیدهاش، اینقدر گرم و پسندیدنی کرده، از دیدگاه همگان «شناشیل»ها هستند؛ بالکنیهای چوبی تزیین شدة خارق العادهای که مهمترین عامل در نماسازی یک عمارت بوشهری به حساب میآیند. شناشیل در لغت تغییر یافتة «سراشیر» است؛ یعنی چیزی که سری از شیر دارد. اگر به سر ستونهای هخامنشی دقّت کرده باشید میدانید که در سنّت تزیینی معماری کهن ایران، هرگاه تیری بر تیر دیگر و یا بر ستونی استوار شود، برای آنکه محلّ قرارگیری و اتّصال مستحکم گردد، با اضافه کردن سرستونها و سرتیرهای غالباً تزیینی، سطح درگیری و تماس را افزایش میدهند. در بسیاری از آرایههای ساختمانی ایرانی نیز، سر ِ شیر، معمولاً به عنوان سر تیرها مورد استفاده قرار میگرفته است. امروزه نیز در رأس تیرهایی که شناشیلها بر آن استوار است، میتوان ردّ پای آن طرح اساطیری را در طرحهایی که دهان باز کردهاند و دو شاخه شدهاند، ملاحظه کرد. شناشیلها با تنگ کردن منظرِ عابران، منظر خیابان را برای اهل منزل قابل تماشا میکنند و اجازه میدهند بی آنکه آفتاب سمج جنوب به داخل نفوذ کند، نسیم لطیف دریا به درون خانه بوزد. نتیجه آنکه با وجود شناشیلها، دهانة بازشوها بسیار بزرگ میشود. این عنصر در معماری عربی «مشربیّه» خوانده میشود و میتوان ردّ پای آن را از هند تا مراکش، در حاشیة خطّ استوا همیشه نظاره کرد. پنجرههای درونی خانههای بوشهری و یا پنجرههایی که شناشیل بر آنها مستقر نشده، معمولاً مملو از شیشههای رنگی است که بر خلاف سنّت شیرازی و یزدی، قطاعهای بزرگتری دارد که با سلیقة عربی و آفریقایی نزدیکی بیشتری دارد. این شیشههای رنگی بر لوح سپید دیوارها، تنها لکّههای رنگینی هستند که به جز رنگ سرخ فام چوبهای هندی و آفریقاییِ به کار رفته در نمای عمارتها، به منظر بافت تاریخی بوشهر، طعمی گرم و شیرین بخشیدهاند.