پری زادة علم
پری زادة علم
معرّفی مدرسة پریزاد، اثری از دورة تیموری
شیرین سیدی
مقدّمه:
معماری مدارس و بزرگی و کوچکی آن ها، حاوی اطّلاعات ارزشمندی از تاریخ و هویّت یک ملّت است. قدمت و شوکت مدارس، نشانگر تمدّن است. شهر مشهد با اینکه حتّی قبل از شهادت حضرت رضا(ع) و خاکسپاریشان در این شهر، برجای بوده، امّا هیچ گاه تا پیش از دورة شاهرخ تیموری، شهری درجه یک محسوب نمیشده و در سایة نیشابور و طابران قرار داشته است. تا اینکه مغول ها از راه رسیدند و در پی آن ها هم تیمور لنگ و میرانشاه، پسرش. نیشابور و طابران ویران شدند، در حالی که مشهد آسیب چندانی ندید و در غیاب این شهرهای بزرگ مجال رشد یافت. در این میان همّت خیّرانی چون گوهرشاد آغا نیز در تبدیلش به امّ القرای اسلام غیر قابل انکار است.
15 مدرسة نامی طی دو دورة نهضت مدرسه سازی در مشهد ساخته شد که سه تای آن ها در دورة تیموری بود، به نام های مدرسة بالاسر(یا شاهرخی)، دودر(یا امیر سیّدی) و پریزاد و مابقی در دوره صفوی احداث شدند، مانند فاضل خان، میرزا جعفر، سعدیه و...که فقط 6 مدرسه از آن ها برجای ماندهاند. افسانهها و قصّههایی که حاصل خاطرات جمعی مجاوران و زائران این شهر بوده، حول این مدارس زیاد است و گاه حتّی حقیقت را هم محو کردهاند. یکی از این مدارس که ظاهراً قدیمیترین مدرسة پا برجای مشهد هم هست، مدرسة «پریزاد» است.
تاریخچة پریزاد
بگذارید کمی از قرن نهم بگوییم؛ زمانی که گوهرشاد، عروس تیمور لنگ، همسر شاهرخ و مادر بایسنقر میرزای حاکم مشهد برای عرض ارادت به حضرت رضا(ع)، به همراه همسرش به این شهر میآید و دستور ساخت مسجد جامعی را در جوار بقعة رضوی صادر میکند. این مسجد جامع جامعیّت هم داشت و شامل مکانی برای قرآن خوانان به نام دارالحفّاظ، جایی برای استراحت سادات و بزرگان به نام دارالسّیاده و بابی برای تشرّف به حرم رضوی به نام دارالسّلام بود. اگر در همین راستا که زمانی بازار زنجیر قرار داشت، به حرکت خود ادامه دهیم، به یک مدرسه میرسیم که به مدرسة پریزاد مشهور است. این بنا جزء اوّلین مدارس معتبر شهر است، امّا شناسنامة درستی از آن در دست نیست.
در دورة سلطنت شاهرخ تیموری، سه مدرسة درخور در مشهد ساخته شد. اوّلین آن ها که سال ساختش هم مشخّص نیست، مدرسة بالاسر است. در داخل این بنا مقبرهای قرار دارد متعلّق به ابوالقاسم بابر (نوة شاهرخ تیموری) که در سال 861 فوت کرده و بنا بر کتب تاریخی در مدرسة بالاسر دفن شده است؛ پس در آن تاریخ، این مکان ساخته و برقرار بوده است. با توجّه به جایگاه مدرسة بالاسر که نزدیک ترین مدرسة در حاشیة بازار زنجیر به صحن کهنه (انقلاب) است و همچنین معماری بازار، به این نتیجه میرسیم که این مدرسه از قدمت بیشتری نسبت به دیگر مدارس عهد تیموری برخوردار است. این بنا در زمان ولیان (نایب التّولیه و استاندار خراسان پیش از انقلاب اسلامی) تخریب و به دارالولایه تبدیل شد. درِ ورودی آن که به سبب مدرسه بودن بزرگ تر از سایر رواق هاست، حالا هم در قسمت بالاسر حضرت نمایان است. چنین میگویند که آن را شاهرخ تیموری بنا کرده و به همین دلیل به آن شاهرخی هم گفته میشد، امّا سازندة آن، امیر جلال الدّین فیروزشاه از امرای تیموری بوده که مسجد فیروزة تربت جام را نیز ساخته است. دومین مدرسه، مدرسة پریزاد است که شرحش در ادامه خواهد آمد. و سومین آن ها مدرسة دودر یا امیر سیّدی است که بنا بر کتیبة سر در آن در سال 843، توسّط یکی از فرماندهان شاهرخ به نام امیر غیاث الدّین یوسف خواجه بهادر، روبه روی مدرسة پریزاد و مسجد گوهرشاد بنا شده است.
امّا مدرسة پریزاد که در راستای بناهای ساخت گوهرشاد، بین مسجد و ضریح مطهّر قرار گرفته، هیچ کتیبه و یا شاهد تاریخی معتبری که از سال ساخت آن سخن بگوید، ندارد. بر سر در این بنا کتیبهای است که اشاره به مرمّتش در سال 1091هجری قمری توسّط نجف قلی خان بیگلر بیگی قندهار در زمان سلطان سلیمان صفوی دارد.
نجف قلی خان کتاب های زیادی را هم وقف کتابخانة مدرسه کرده که حتّی فهرستشان هم در دست نیست. چند کتیبة دیگر هم هست که روایت از مرمّت مدرسه در سال های قبل و بعد از انقلاب میکند. هر چند ظاهر بنا با این مرمّت ها تغییر کرده، امّا سعی شده که اصل آن و معماری دورة تیموریاش حفظ شود.
در اینکه این مدرسه مربوط به دورة تیموری است، شکّی نیست؛ چون معماری آن متعلّق به آن دوره است و کاشیهایی دارد همانند کاشیهای مسجد گوهرشاد که به گفتة معماران و باستان شناسان، حتماً از مصالح باقی مانده از مسجد گوهرشاد ساخته شده است؛ به ویژه که در راستای سایر بناهای مسجد قرار دارد و با حذف آن در بناهای عصر تیموری حرم، شامل مسجد گوهرشاد (با صحن و گنبد و شبستان هایش)، دارالحفّاظ، دارالسّیاده، دارالسّلام، مدرسة دودر و بالاسر (دارالولایة کنونی) خلل ایجاد میشود. پس از این سه مدرسه، تا 200 سال بعد و سلطنت شاه عبّاس دوم دیگر هیچ مدرسهای در مشهد ساخته نشده، یا حدّاقل باقی نمانده است و این بر اعتبار این بناها میافزاید.
ظاهر بنا
در ابتدا بهتر است وصفی از شکل مدارس قدیم داشته باشیم. مدارس قدیم شیفتی و نوبتی نبود، محلّ زندگی حداقل چند ماهة طلّاب و حتّی مدرّسین بود. به همین دلیل ترکیبی بود از حجرههایی که در کنار و یا بر روی هم قرار گرفته بودند و گاه حتّی به هم راه داشتند؛ یعنی بدون خروج از یک حجره میشد وارد حجرهای دیگر شد. این اتاق ها برای اقامت مدرّسین و طلّاب بود و آن ها یا به تنهایی و یا با تنی چند از همدرسانشان، حدّاقل برای مدّتی و حتّی تا آخر عمر در آن ها ساکن بودند. معمولاً طلاب در حجرة استاد خود به حضور او میرسیدند و درس میگرفتند. در هر مدرسه چند جای محدود هم به نام مَدرَس تعبیه شده بود که محلّ تدریس عمومی بود. یکی دیگر از نیازهای این نوع مدارس هم جایی برای برپایی نماز بود که با ساخت محرابی در داخل بنا برطرف میشد. اغلب مدارس قدیمی، آرامگاه خانوادگی واقف مدرسه نیز بودند. تمامی این سازهها حول یک صحن یا حیاط با اشکال هندسی مختلف قرار میگرفتند.
مدرسة پریزاد نیز بر همین اساس ساخته شده است؛ بنایی به مساحت 300 متر مربّع و در دو طبقه شامل 22 حجره و چهار ایوان در چهار سمت حیاط کوچک مدرسه که حالا مسقّف شده است. بر پیشانی حجرهها و نمای داخل ایوان ها، کاشیهای معرّق و گچ بریهای زیبایی را میتوان دید. مشاهدات بِرنارد اوکین (استاد تاریخ دانشگاه امریکایی قاهره و باستان شناس) از مدرسه چنین است: «نمای داخلی، به طور گستردهای تجدید بنا شده است. صحن کوچک حیاط مدرسه همراه با ساختمان های بلند اطراف آن، احساس ناخوشایندی ناشی از مکان های بسته را در فرد برمیانگیزد... ایوان غربی بسیار کم عمق است. این ایوان، بنایی چهار ضلعی است که در داخلِ طرحی مربّع شکل جای گرفته است. این طرح در ساخت مدرسه غیاثیة خرگرد نیز دیده میشود، امّا آجرهای غیر شفّاف از آجرهای مورد انتظار دورة تیموری پررنگ تر است. تمام قاب بند چوبی احتمالاً نوسازی شده، ولی در عین حال منعکس کنندة الگوی اصلی است. ایوان شرقی تنها تزیین اصلی ساختمان مدرسه است. اضلاع و طاق ایوان از ترنج های چهار پر مزیّن به کاشی معرّق پوشیده شده است که در داخل کلاف بندی آجری مرتّب شدهاند... در پشت ایوان، بعد از خطوط حاشیة نمای قوس ایوان، کتیبة زیبایی با خطّ ثلث سفید رنگ بر کاشی معرّق آبی رنگ به چشم میخورد. در ردیف افقی به خطّ کوفی ریز عبارت هایی به رنگ کهربایی حک شده است.
این حروف دارای شکل هایی مورّب و گاه راست میباشند... کتیبهای به خطّ ثلث شامل چندین حدیث دربارة جایگاه تعلیم و تعلّم در سطح وسیعی نوسازی شده است، امّا آغاز کتیبه با تحقیقات صنیع الدّوله در مطلع الشّمس [سفرنامهای است به مشهد در عهد ناصرالدّین شاه] همخوانی ندارد. این کتیبه که امروز کامل به نظر میرسد، به نظر نویسندة مطلع الشّمس حدیث دیگری را نیز شامل میشده که از بین رفته و سپس مرمّت شده است». و در پایان دربارة وضعیّت کلّی حجرهها چنین مینویسد: «حجرهها آن گونه که از طرح زمینة آن آشکار است، دارای اندازههای گوناگوناند. بینظمی در حجرهها تا حدّی به علت نوسازی های بعدی است، هرچند برخی بینظمیهای داخلی آن ها با توجّه به وجود ساختمان های اوّلیة پیرامون آن قابل توجیه است».
در کتب قدیمیتر نیز از این مدرسه یاد شده است، مانند یادی که در مطلع الشّمس از کتیبههای مدرسه شده به این شرح: «هفت باب دکّان متّصل به مدرسه با درآمد سالانة 80 تومان جزء موقوفة این مدرسه خوانده شده است که باید صرف تعمیر مدرسه و وظیفة طلّاب میشده، امّا مدرسه طلبة محصّل نداشته است». در کتاب یادگار طوس به سال 1349 ذکر شده است: «مدرسة پریزاد بنایی دو طبقه و دارای اتاق های کوچک است که غالباً محصّلین غریب و زوّار در این مدرسه سکونت میکنند و حدود شش ماه حقّ سکونت دارند و از نظر تحصیل و تدریس نظمی ندارد. در حال حاضر حدود بیست نفر محصّل دارد که از موقوفة مختصر آن بهره میبرند». با توجّه به این توصیفات میتوان فهمید مدرسه در اواسط قرن اخیر به میهمانسرای طلّاب و اهل علم بدل شده بود. پس از آن هم تا 10 سال پیش، درهای مدرسه برای مرمّت و بازسازی بسته بود.
این مدرسه وقف نامهای دارد که به چند دلیل منطقی در اصلیّتش تردید است، امّا ابتدا خلاصهای از اصل وقف نامه: «روایت ثنا و سپاس وظایف محامد بیحدّ و قیاس حضرت واقف السّرائر و خفیّات را سزاست... در این وقف شمّهای از تأییدات سبحانی شامل حال علیا جناب عصمت و عفّت پناه، پریزاد خانم از اولاد خواجه ربیع قدّس سرّه و منسوبه است به تاج المخدّرات، گوهرشاد خانم، واقفة مسجد جامع در حال صحّت و کمال ادراک و شعور در سنه 823 ق. وقف مؤبّد صحیح شرعی نمود... بر اولاد ذکور از اناث خود و بعد انقراضهم، وقف بر اولاد اناث از ذکور و...».
این وقف نامه چند ابهام و ایراد اساسی دارد، از جمله اینکه اگر این بنا در سال 823 ساخته شده، چرا در وقف نامة گوهرشاد، که به سال 829.ق نوشته شده، هنگام ذکر حدود شرعی مسجد جامع اشارهای به آن نشده است. دوم اینکه گفته شده که پریزاد خانم با واسطة 14 نسل به خواجه ربیع میرسد، در حالی که با احتساب هر قرن سه نسل، بین قرن اوّل هجری تا قرن نهم باید 24 نفر ذکر میشد. یک نکته عجیب دیگر قسم به نام ائمّة اطهاراست که در زمان تیموریان اصلاً رواج نداشته است و ... .
به هر روی با توجّه به توالی بناها و مصالح به کار رفته در آن میتوان گفت این مدرسه هم جزء حواشی مسجد جامعِ ساختة گوهرشاد بوده و به سبب بزرگمنشی بانو گوهرشاد، در وقف نامه نامی از آن ها برده نشده و به ذکر سایر بقاع قناعت شده است. وقتی مسجد جایی برای حفّاظ و سادات در نظر گرفته، حتماً جایی برای طلّاب و علم اندوزی آن ها هم داشته است. به همین سبب میتوان آن را در زمرة موقوفات گوهرشاد قرار داد و در نهایت چون تولیت موقوفات گوهرشاد هم در اختیار آستان قدس است، زیر مجموعهای از آستان قدس شده است.
چرا پریزاد؟
اینکه نام پریزاد از کجا آمده، هیچ معلوم نیست. تنها میشود به تاریخ شفاهی رجوع کرد. این نام از افسانه ها و خاطرات جمعی مردم مشهد متولّد و به سفرنامهها و کتب تاریخی و جغرافیایی راه یافته است. گفته میشود پریزاد خانم، کنیز گوهرشاد بوده و چون دیده که سرورش دارد مسجدی میسازد، خواسته او نیز کار خیری انجام دهد و این مدرسه را با خرج خودش ساخته است. در وقف نامهای هم که به آن اشاره شد، او نوادة خواجه ربیع و ندیم و معاشر گوهرشاد خوانده شده است. در قدیمیترین گزارش از مدرسة پریزاد که فریزر انگلیسی در نیمة اوّل سدة سیزده قمری (حدود 200 سال پیش) نوشته، آمده است: «مدرسة پریزاد خانم بنای کوچکی است. این زن از جواری گوهرشاد آغاست و در همان وقت که خانم او مسجد گوهرشاد را میساخت، او نیز این مدرسه را بنا کرد و موقوفهای برای آن قرار داد. بیست الی سی نفر طلبه در این مدرسه سکنی دارند».
وضعیّت کنونی مدرسه
این مدرسه اکنون جزئی از بیوتات حرم رضوی است و به مرکز پاسخگویی و تبلیغات اسلامی بدل شده است. به همین دلیل چه خانم باشید و چه آقا، میتوانید به دیدنش بروید. مدرسة پریزاد، بین مسجد گوهرشاد و ضریح مطهّر است؛ پس با ورود از صحن جمهوری اسلامی یا صحن انقلاب و حرکت به سمت ضریح و مسجد گوهرشاد به مدرسة پریزاد می رسید. دیدن مکان تحصیل دانشآموزان 600 سال پیش ارزشش را دارد. وقتی از پلّههای این مدرسه بالا میروید، احساس میکنید در تونل زمان به گذشته میروید، امّا پس از ورود به حجرهها، این طاقچههایشان نیست که توجّه تان را جلب میکند، بلکه کامپیوترها، میز و صندلی ها و پارچه نوشته های رنگارنگ تبلیغاتی است که به علّت عدم تناسب با فضا، ذوقتان را کور میکنند. اگر با چشم دل پیش بروید، درها شما را به حجرههای دیگر فرا میخوانند و بدون اینکه متوجّه شوید، چندین اتاق را پشت سر می گذارید و به پلّههای خروجی می رسید. قدم زدن در این هزارتو، همان ابتکاری است که قُدَما به کار بسته بودند تا طلّاب را به کسب علم و دانش هدایت کنند. جویندگان واقعی علم برای دانستن یک نکته به حجرهای وارد میشدند و پس از خروج و عبور از مقابل درهای دیگر، صدایی از داخل حجرة بعدی فرا میخواندشان و تا به خود میآمدند، شب شده بود. و شب آغاز فصلی دیگر برای مطالعه بود؛ چه شمعها که بر سر این طاقچهها نسوختهاند و چه کتاب ها که میان زمین و طاق در حرکت نبودهاند. این معماری نمونهای است از هوش و ذوق ایرانی. کاش قدر این میراث خشتی را بدانیم و روی این پریزادگان را نپوشانیم.
منابع:
سیّدی، مهدی، سیمای تاریخی- فرهنگی شهر مشهد، نشر آرام، مشهد،1382.
پسندیده، محمود، حوزة علمیّة خراسان،جلد اوّل(مدارس علمیّة مشهد)، انتشارات به نشر، 1385.
امیر شیبانی، عبدالرّضا، سیمای وقف در خراسان، نشر سگال، مشهد، 1380.