بر محـور ارادت
بر محـور ارادت
شیرین فرهادی
تازه وارد رشت شده بودیم و از کوچهها و خیابان ها، یکی پس از دیگری عبور میکردیم. در وسط خیابان طالقانی و محلّة چمارسرا، مقبرهای کوچک، توجّه مرا که کودکی بیش نبودم، به خود جلب کرد؛ بنایی آجری با کاشی کاریهای زیبا و منقّش به طرح و نوشته وگنبدی با طرح کلاه درویشی که به تقلید از گنبد شیخانهور لاهیجان ساخته شده بود. این مقبره آن قدر برای مردم رشت و گیلان عزیز بود که به آن قسم میخوردند. و من که توفیق خوردن نذورات درگاه «دانا علی» را پیدا کرده بودم، علاقهمند شدم تا از او بیشتر بدانم.
در کتب معتبر هیچ نشانی از او نیست، امّا در دل مردم جایگاه ویژهای دارد. بنا بر شنیدهها، دانا علی حدود دو قرن پیش در سیاه اسطلخ رشت می زیسته است. او که یک کشاورز ساده بود و از طریق فروش علف به دامداران زندگانی خود را میگذراند، به علّت داشتن ایمان خالص و تقوای مثال زدنیاش میان مردم محبوب شد. صداقت در گفتار و سلامت در رفتار سبب شده بود تا او را صاحب کرامت بدانند و مدّعی شوند که او قادر به طی الارض است و میتواند در طرفة العینی به مکّه رود و نمازهایش را در کنار کعبه بخواند. حکایت شیرین نجات یک حاجی رشتی مال باخته که در مکّه ماندگار شده بود و دانا علی او را به شهر خود بازگرداند، ورد زبان دوستداران این پیر پرهیزگار است. همچنین نقل است که او در عرفان به مقام «ابدالی» رسیده بود؛ یعنی به یک انسان کامل بدل شده بود و لقب «دانا» را به همین سبب به او داده اند.
قصّة مرگ دانا علی نیز زیباست. وقتی عمّال حکومت او را به علّت پرداخت نکردن مالیات دستگیر و شکنجه میکردند، یکی از مریدانش راز کرامات او را برملا میکند تا او را از شرّ مأموران برهاند. این افشای راز همان و جان به جان آفرین تسلیم کردن این عارف وارسته همان. از دست مأموران میرهد، امّا افشای سر، جانش را میگیرد و مردم جنازه اش را در جوار قبرستان عمومی شهر به خاک می سپارند. مزار دانا علی تا دهه های بیست یا سی، در میان جنگل محصور بود، تا اینکه اتاقکی برای آن ساخته شد و در سال های 56 تا 60 به صورت امروزی درآمد. در سال 1341 و در دورة سوم شهرداری محمّد علی دادورکه خانه ها و ساختمان های بسیاری در مسیر خیابان طالقانی تخریب شد، بنای بقعه هم در مسیر تخریب قرار گرفته بود، امّا همین اعتقاد سخت و احترام اهالی رشت مانع از تخریب آن گردید.
دانا علی نه امام زاده است و نه سیّد، امّا یاور مستمندان بودن و خلوص عملش او را در میان مردم محترم کرد. مسلّماً همین دست خیر، محور ارادت مردم به او شده است.