نگاهی به فیلم «خسته نباشید»؛ ساختة افشین هاشمی و محسن قرایی
۱۳۹۴/۰۶/۱۱ تعداد بازدید: ۷۸۱
نگاهی به فیلم «خسته نباشید»؛ ساختة افشین هاشمی و محسن قرایی
اتومبیل فرسودة صنعت توریسم!
نگاهی به فیلم «خسته نباشید»؛ ساختة افشین هاشمی و محسن قرایی
تهیّه کننده: سیّد رضا میرکریمی
نویسندة فیلمنامه: سیّد رضا میرکریمی، محمّدرضایی راد
کارگردان: محسن قرایی، افشین هاشمی
بازیگران: جلال فاطمی، حسام محمودی فرید، غوغا بیات، فرزاد باقری
خلاصةداستان: زوجی جهانگرد، درگیر اختلافاتی با یکدیگرند. آنها در میانة سفر خود در ایران (کرمان) با مؤسّسة جهانگردی طرف قراردادشان به مشکل برمیخورند و درگیر یک ماجرای تازه میشوند…
1
«خسته نباشید» از منظر یک فیلم اوّل که دو کارگردان جوان پشت آن ایستادهاند، فیلمی قابل قبول و حتّی بیشتر از آن، قابل تحسین است؛ فیلمی که داستان سادهاش را به خوبی روایت میکند و فیلمنامة هوشمندانهاش را در یک تلفیق مناسب با کارگردانی مناسب، پیش روی مخاطب میگذارد.
روایت همراهی یک زوج خارجی(که یکی از آنها، رگ و ریشهای ایرانی دارد، امّا سالها از ایران دور بوده) با دو جوان کرمانی که تصمیم گرفتهاند این زوج را به دیدن کلوت(یکی از مناطق متفاوت کویری کرمان) ببرند، تصویری تازه و در عین حال جذّاب از ایرانی و خلق و خوی او ارائه میدهد که نمیتوان ارزشهای سینمایی آن را هم ندیده گرفت.
فیلم به سادگیِ دلچسبی وارد داستانش میشود و آدمهایش را معرّفی میکند و در نهایت، آنها را راهی سفری میکند که حاصلش، شناخت بیشتر آدمها از یکدیگر است و بازگشتی مهربانانه است به یادآوری چیزهایی که داشته و از دست دادهاند.
تصویربرداری خوب، بازیهای روان بازیگران غیرحرفهای(به جز بازی نهچندان جذّاب غوغا بیات)، فیلمنامة قوی و دیالوگ نویسی ساده، امّا هوشمندانه، بخشی از نقاط قوّت «خسته نباشید» است که این فیلم را جزء معدود فیلمهای غافلگیرانة سال 92 قرار میدهد؛ فیلمی که اگر چه ممکن است با ذهنیّتی نه چندان مثبت به دیدن آن بروید، امّا مطمئنّاً همچون بسیاری از تماشاگرانی که فیلم را در سینما با آنان دیدم، پس از پایان فیلم، برای آن دست خواهید زد و احساس خواهید کرد که از نود دقیقه وقتی که برای دیدن این فیلم صرف کردهاید، ناراضی نیستید. ممکن است این یادداشت، کمی برای شما نامتعارف باشد و احساس کنید که نویسنده، کمی بیش از حدّ معمول شیفتة این فیلم شده و بیشتر از معمول از آن تعریف میکند! البتّه حق هم با شماست. نویسنده کمی بیشتر از همیشه از این فیلم تعریف میکند و این اتّفاق را معلول آن میداند که تیرگی و تلخی فیلمهای این چند سال اخیر، ذهن همه را آنچنان آشفته کرده که دیدن یک فیلم شیرین و دوست داشتنی در میان این همه فیلمهای نا امید، همچون درخشش یک فانوس در تاریکی به نظر میرسد که باید قدر آن را دانست. سینمای ایران، همانقدر که نیازمند فیلمهایی گاه تلخ و نا امید(امّا واقع بینانه) از این سرزمین است، نیازمند فیلمهایی امیدوار و انرژی بخش نیز هست که «خسته نباشید»، یکی از معدود فیلمهای خوب و قابل تقدیر این عرصه است. «خسته نباشید» جزء آن دسته از فیلمهایی است که میتوان با آرامش وجدان، دیدنش را به همه آنها که از شما آدرس یک فیلم خوب را میپرسند، سفارش کرد و مطمئن بود که پس از دیدنش، به شما طعنه نخواهند زد!
2
«خسته نباشید» یک فیلم سفارشی است؛ جزء آن دسته از فیلمهایی که معمولاً ساخته میشوند تا یک نهاد یا مؤسّسه یا شرکتدر واضحترین شکل، خود را تبلیغ کند، امّا هوشمندی این فیلم و سفارش دهندة آن(سازمان میراث فرهنگی استان کرمان) آن است که اجازه میدهند تا داستان فیلم، فارغ از وجه تبلیغاتی مورد نظر، خودش را روایت کند و البتّه از دل همین آزادی فیلمنامه و موضوع است که وجه زیبای داستان امکان بروز مییابد. زیبایی لوکیشن و داستان زندگی آدمهای گوناگون که در این لوکیشن تعریف میشود و تحوّل مییابد، بیشتر از آنچه که باید، تأثیرگذار است و این، یکی از نقاط قوّت این فیلم سفارشی است که فارغ از نگاه سفارش دهنده و از مسیری درست و تازه، به همان نتایج مطلوبی که باید، دست مییابد و اثرگذار میشود.
3
امّا دیدن «خسته نباشید»، بهانهای برای طرح موضوعات بسیاری است. نخست آنکه میتواند تلنگری باشد به سازمانها و نهادها و مؤسّسات بسیاری که تبلیغ را فقط در سادهترین و دم دستترین شکل ممکن دوست دارند(و شاید میشناسند!) و از کارکرد شیوههای گوناگون تبلیغ غافلند. شیوهای که در این فیلم، به نحو درستی به کار گرفته میشود تا بیننده، پس از پایان فیلم دریابد که باید نگاه دوبارهای به آدمها و محیط پیرامونش بیندازد. دوم آنکه این فیلم جای خالی بسیاری از موضوعات اینچنینیدر عرصة توریسم در سینمای ایران را به یاد میآورد و این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که چرا سینمای ایران، این پتانسیل قوی و قدرتمند در عرصة موضوعات گردشگری ایران را تا به حال نادیده گرفته است. سوم آنکه کنکاش فیلمسازان در چنین موضوعاتی، میتواند کمی از زهر موضوعات تلخ اجتماعی این چند سال اخیر را بگیرد و تصویری تازه از جریان فراموش شده و موضوعات دیده نشدة سینمای ایران ارایه کند.
4
ایران را به واسطة طیف گستردة آب و هوا و اقلیمهای گوناگون، «جهانی در یک مرز» مینامند؛یک سوی این سرزمین، گرم است و سوی دیگر سرد؛ جایی تابستان است و جایی دیگر پاییز! طیفی وسیع و گسترده از فرهنگها و آداب و رسوم گوناگون در این مرز گرد آمدهاند که نمونة آن در کمتر جایی از دنیا به چشم میخورد؛ یک کشور با پتانسیل بالا در عرصة جذب گردشگر و توریست که متأسّفانه، هیچگاه نتوانسته حتّی از بخشی از این پتانسیلش را نیز درست و هوشمندانه استفاده کند. جاذبههای بسیار این سرزمین برای جذب مسافران دیگر کشورها، آنقدر بالاست که میتوان به استناد این داشتهها، برنامهای بلند مدّت برای رهایی از اقتصاد نفتی چید و به صنعت گردشگری به عنوان یکی از منابع درآمد اصلی این سرزمین فکر کرد، امّا متأسّفانه عوامل بسیاری دست به دست هم دادهاند تا این اتّفاق نیفتد. تأثیر شرایط سیاسی- اقتصادی و به خصوص تحریمهای چند سال اخیر بر صنعت گردشگری ایران، از دست رفتن وجهة فرهنگی ایران در عرصههای جهانی و سیاسی شدن چهرة آن در دهة گذشته، از دست رفتن ارزش پول ملّی و بالا رفتن ارزش پول دیگر کشورها، سیاستهای غلط و نادرست مسئولان عرصة گردشگری و میراث فرهنگی و بی ثبات بودن مدیریت نهادهای مرتبط با این حوزه، عدم مدیریت درست بر منابع به دست آمده از گردشگری و صرف آن در محلّی غیر از موضوعات مرتبط، عدم پشتیبانی مسئولان از طرحهای مرتبط با گردشگری، صدور مجوّز تخریب و تغییر کاربری بسیاری از فضاهای فرهنگی قدیمی ثبت شده در لیست آثار ملّی، عدم حفاظت درست از داشتهها و میراثهای ملّی همچون تخت جمشید و انبوهی دیگر از مسایل و مشکلات پیش روی این عرصه، باعث گردیده تا صنعت گردشگری ایران، همچون بسیاری دیگر از داشتههای ملّیاش، دستخوش تاراج و فراموشی و کم لطفی قرار گیرد و در شرایطی که دیگر کشورهای دنیا، از محلّ درآمدهای گردشگری خود، بودجة مملکت خود را تأمین میکنند، ایران در مقیاس جهانی، پایینترین رتبة ورود گردشگر و طبعاً، پایینترین درآمد از این عرصه را داراست.
«خسته نباشید» کاملاً هوشمندانه از چنبرة سیاست و اقتصاد امروز ایران که بر همة اکران آن سایه انداخته، عبور میکند و به اجتماع میپردازد؛ به آدمهایی که اگر بتوانند این سرزمین را در موقعیّت درست آن ببینند، مطمئنّاً عاشق آن خواهند شد و دوستش خواهند داشت.
در «خسته نباشید»، یک اتومبیل استیشن قدیمی و زهوار دررفته وجود دارد که در همان اوایل مسیر سفر، پنچر میشود و مسافرانش را آوارة کویر میکند. صنعت گردشگری در ایران، دقیقاً مصداق همین اتومبیل است! وسیلهای که میتواند محلّی برای درآمد ساکنان این سرزمین باشد، امّا به دلایل بسیار، از جمله فرسودگی آن و از رده خارج بودنش، طاقت کشیدن چنین باری را ندارد.اگر چه مسافران فیلم با پایان خوشبینانة فیلم همراه میشوند و رنج سفر با این اتومبیل فرسوده را به یک خاطرة خوش و گردش در کویر بدل میکنند، امّا این نگاه خوشبینانه در صنعت توریسم نمیتواند به یک نتیجة خوشایند منتهی شود. در واقعیت بیرونی، باید سازوکار مناسبی برای صنعت گردشگری تعریف شود، زیرساختهای آن فراهم شده، امکانات مناسب حضور گردشگر به وجود آمده و مسیری درست برای حرکت اتومبیل این صنعت تعریف شود. اتّفاقی که در سالهای اخیر نیفتاده و اگر عزمی قاطع برای ایجاد آن به وجود نیاید، همین اندک زمینههای گردشگری سرزمینی به نام ایران هم، در لابهلای چرخ دندههای بزرگ سیاست و اقتصاد و مسایل مربوط به این دو عرصه، خرد خواهد شد.