الموت و خداوند الموت
۱۳۹۴/۰۶/۱۷ تعداد بازدید: ۲۵۷۹
الموت و خداوند الموت
الموت و خداوند الموت
شیرین سیّدی
وقتی شهرهای ایران آنقدر امنیّت نداشت که خیابان داشته باشد، قزوین صاحب اوّلین خیابان ایران شد. در آن دوران که کوچههای شهر، باریک و پر از پیچ و خم بود، شاه طهماسب صفوی اوّلین خیابان ایران را در قزوین کشید. امّا خیلی پیش از آن نیز آزادی خواهان و مبارزانی چون داعی کبیر و حسن صبّاح، کوههای آن را مأمن خود ساخته بودند. وقتی نجوای تاریخ و افسانههای الموت را در گوش داشته باشی، سنگهای باقیمانده برایت جذبهای دیگر دارد.
کاتب قزوینی، حمدا... مستوفی میگوید دژ الموت را حسن بن زید ملقّب به «داعی الحق» در نیمة دوم قرن سوم هجری ساخت. این مرد مبارز، بنیانگذار حکومت علویان طبرستان بود، امّا کسی که آن را به شهرت رساند و افسانهای کرد، حسن صبّاح بود. حسن صبّاح مشهور به «خداوند الموت» حکومت اسماعیلیان را در اوایل قرن ششم بنیان نهاد و قلاع بسیار دیگری را هم متصرّف شد. او شیوهای غریب برای مبارزه داشت. در همین دژها مبارزانی دست از جان شسته، یا به تعبیری فدایی تربیت کرد. وقتی اینها را بدانی و تابلوی الموت را بر یک جادّة فرعی حدوداً صد کیلومتری در دل کوههای البرز در مسیر قزوین- تهران ببینی، به سمتش میروی.
بر فرازکوهی با ارتفاع حدود 2100 متر از سطح دریا در جوار روستای گازرخان، خرابههای الموت را میتوان دید که صخرههای سرخ و خاکستری آن را فرا گرفتهاند و تنها کوهی در سمت ورودی با فاصلة زیاد بر آن مشرف است. اطرافش را پرتگاههای مخوف فراگرفته و تنها راه ورودش در انتهای ضلع شمال شرقی است. کلّ بنا بر روی صخرهای به بلندای 200 متر، در زمینی به پهنای بیست هزار متر ساخته شده بود. قلعهای بر بلندی غرب و قلعهای در بخش کم ارتفاعتر شرقی قرار دارد. دو لایه دیوار در چهار طرف با توجّه به شکل صخره ساخته شدهاند؛ بنابراین پهنای دژ در قسمتهای مختلف متفاوت است. در چهار گوشة آن برجهای مراقبت ساخته بودند که هنوز برجهای شمالی و جنوبی و شرقی برپا هستند. در مدخل ورودی دروازه و پای برج شرقی، تونلی به موازات ضلع جنوب شرقی کنده شده به طول 6 متر و عرض و ارتفاع دو متر. از آن که بگذری، به برج جنوبی میرسی. طول قلعه حدود یک صد و بیست متر و عرض آن در نقاط مختلف بین ده تا سی و پنج متر متغیّر است.
طول سالمترین دیوار قلعه که از سنگ و ملات گچ ساخته شده، به ده متر میرسد با ارتفاع حدود 4 تا 5 متر. در چند قسمت قلعه اتاقهایی در دل سنگ کنده شده، از جمله دو اتاق در قسمت شمال غربی قلعة بالا. در اتاق اوّل آن حوض آبی قرار دارد که میگویند اگر آبش را خالی کنی، دوباره پر میشود. در سمت دیگر آب انباری قرار دارد با حوضی در ابعاد 8 در 5 متر و در کنار آن یک تاک با قصّهای به قدمت بنا. همین قلعة بالایی به احتمال زیاد محلّ اقامت 35 سالۀ حسن صبّاح بوده و قلعة پایینی، محلّ زندگی سربازان او. این بنای دوم شامل چند آخور و آب انبار و اتاق هم هست که باز هم در دل سنگ کنده شدهاند. بین دو قلعه هم میدانگاهی است با دیواری بر گردش که دو قسمت را از هم جدا میکرده است. تمام آب انبارها با تنبوشهها (لولههای آب سفالی) و آبروهایی که در دل سنگ کنده شده بودند از چشمة «کلدر» که در فاصلهای دور از قلعه قرار دارد، به آن منتقل شدهاند. در میان خرابهها آثار کورههای آجر پزی و سازههای تزیینی را میتوان دید و البتّه یک قبرستان که پایان کار حسن صبّاح بوده است.
پایان کار قلعه نیز در نیمة قرن هفتم به دست مغولان بود. الموت به آتش کشیده شد تا شکوهش برود و تنها از آن محلّ مخوفی باقی بماند مناسب زندان و تبعیدگاه.