ندانی که بابای کوهی چه گفت
ندانی که بابای کوهی چه گفت
شیرین سیّدی
در حاشیة چپ دروازه قرآن شیراز و بالای کوهی از رشته کوه شمالی این شهر، زیارتگاهی مصفّا وجود دارد که نام کوه را هم از «صبوی» به «باباکوهی» تغییر داده است. از پای کوه صبوی یک ربع تا بیست دقیقه که راه بروید، آن هم از پلّه و سنگفرش، به مزار ابوعبدا... محمّد بن عبدا... بن عبیدا... بن باکویه شیرازی خواهید رسید؛ بنایی تازه ساز که آرامگاه مردی کهن است. او از عرفای نامی قرن چهارم هجری و از شاگردان خفیف شیرازی بود و آنطور که از حکایات برمیآید، بسیار پایبند به اصول تصوّف. ابن باکویه نزد بزرگان این طریقت بسیار محترم بود؛ برای مثال خواجه عبدا... انصاری از او به نیکی یاد کرده است. به روایت محمّد بن منوّر، نویسندة اسرار التّوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید «در آن وقت که شیخ ما قدّس ا... به نیشابور بود، شیخ بوعبدا... باکو در خانقاه شیخ ابو عبدالرّحمن السُلّمی بود و پیر آن خانقاه بعد از شیخ ابو عبدالرّحمن، او بوده. و این باکو دیهی باشد در ولایت شروان و این بوعبدا... باکو به هرگاه با شیخ ما سخن گفتی، بر وجه اعتراض از شیخ ما در طریقت سوال کردی...». گویا درکتابخانة ایاصوفیه کتابی است که بخشی از یکی از تألیفات باکویه در آن باقی مانده با عنوان «من حکایات الصوفیه» و همچنین او راوی اشعاری از مُتنِبّی، شاعر عرب بوده که خودش شخصاً از شاعر شنیده است.
شرح مبسوط احوالاتش در کتاب شدّالازار (هزار مزار) آمده است و علامّه قزوینی در حاشیة آن اشاره کرده است که او شاعر نبوده و هرگز شعری نگفته و دیوانی که به او نسبت دادهاند، متعلّق به صوفی دیگری است که ظاهراً در قرن نهم و دهم هجری میزیسته و تخلّصش «کوهی» و «انسان» بوده است؛ زیرا علاوه بر اینکه اشعار دیوان باباکوهی از نظر سبک و انشا، متناسب با آثار شاعران قرن نهم و دهم است، بعضی مضامین و حتّی پارهای از غزلیّات حافظ را هم اقتباس و استقبال کرده است. احتمال میرود این کوهیِ شاعر، روزگاری بر سر مزار ابن باکویه به عزلت و گوشه نشینی پرداخته و در همانجا مرده و دیوانش هم به نام «دیوان باباکوهی» منتشر گردیده است.
باباکوهی سالهای آخر عمر خود را در همین کوهی که حالا مقبرهاش در آن قرار دارد گذراند و به جمع آوری اقوال و حکایات صوفیّه پرداخت. تاریخ فوت این عارف بزرگ را 442 هجری میدانند، امّا منبعی قدیمی تاریخ وفاتش را ذی القعده 428 نوشته است. در هر حال باباکوهی پیری مورد احترام بوده و حتّی پس از مرگ نیز، حرمتش نزد شیرازیها از میان نرفته است. سعدی بزرگ در بوستانش چنین از او یاد کرده است:
ندانی که بابای کوهی چه گفت
به مردی که ناموس را شب نخفت
برو جان بابا در اخلاص پیچ
که نتوانی از خلق بربست هیچ
کسانی که فعلت پسندیدهاند
هنوز از تو نقش برون دیدهاند
گوشة دنجی که او در سالهای آخر عمر برای خلوت برگزیده بود، آرامگاه ابدیاش شد و حالا آوردگاه شیرازیان اهل دل است با آن چشمة آب روانش.