امروز  پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳
هر یک از این دیدن یها در چشم آ نها چون افسانة پریان جلوه م یکند
۱۳۹۴/۰۵/۲۸ تعداد بازدید: ۶۲۲
print

سفرنامة نیکلای خانیکوف ـ قسمت دوم

هر یک از این دیدن یها در چشم آ نها چون افسانة پریان جلوه م یکند


                        سفرنامة نیکلای خانیکوف ـ قسمت دوم


تصویرساز: حسن نوزادیان
محمّد جواد شکوری
خانیکوف طی سالهای طولانی به مطالعة خاطرات سفر و گزارشهای جهان گردان و نیز بررسی تحقیقات و کاوشهای آنها دربارة ایران، به ویژه شرق و مرکز آن همّت گماشته و با علاقة تام و کنجکاوی و وسواس علمی ستایشآمیزی آنها را مورد نقد و بررسی قرار داده بود؛ به طوریکه در اکتبر 1857، هنگامیکه طرحی مبنی بر ضرورت اقدام به تحقیقات همهجانبه و گستردهای در نواحی شرقی ایران را به انجمن جغرافیایی سنپترزبورگ ارایه داد و نظرات خود را در این مورد تشریح کرد، نه تنها با منطقه بیگانه نبود، که در نتیجة سالها تفحّص عمیقاً با آن آشنا شده بود.
به این ترتیب خانیکوف با شناخت کافی از ایران، تکیه بر مطالعات و کاوشهای شخصی، آشنایی کامل با دستاوردهای جهانگردان پیشین و نیز ارزیابی کیفیّت کار آنها، برنامهای مدوّن و دقیق تنظیم کرد و در اواخر ژانویه 1858 با کولهباری از دادهها و اطّلاعات مفید و مجهّز به ابزار و وسایل علمی متداول آن زمان، همراه هیأتی مرکب از تنی چند از دانشمندان و متخصّصان و دو نقشهبردار، سفر علمی خود را از راه تفلیس به سوی ایران آغاز کرد، که شرح مفصّل آن موضوع سفرنامة او را تشکیل میدهد.

ورود به مشهد و توصیف این شهر
«برای آن که فرصت داشته باشیم مقامات دولتی مشهد را از ورود قریبالوقوع خود به این شهر مطّلع سازیم، روز پنجم ژوییه را در جاغرق ماندیم؛ جاغرق(1) دهکدهای است زیبا واقع میان کوهستان که اهالی مشهد برای فرار از گرمای تابستان به آنجا پناه میبرند. روز ششم از میان دهکدههای غنی به هم پیوستهای عبور کردیم که در مسیر رودی واقع شدهاند که یکی از شاخههای ساحل راست رودخانة مشهد را تشکیل میدهد. وجه تمایز این دهکدهها نسبت به سایر روستاهای ایران، وجود قهوهخانههای فراوانی است که بدون استثنا در یک طرف درِ ورودی آن، تعدادی قلیان سفالی ردیف شده که با اشکال گوناگونی به شکل شاخ و برگ زینت یافته است و در طرف دیگر آن، تعدادی سماور و یا به عبارت دیگر کتری روسی از جنس برنج صیقلیافته که در برابر نور خورشید میدرخشد. دور این سماورها سرویسهای چای خوری ساخت انگلیس یا آلمان چیده شده است. امّا همینکه درّة این رود به پایان میرسد، دوباره وارد بیابانی میشویم که زمین خشک و رُسی آن بر اثر حرارت و خشکی هوا قاچقاچ شده است؛ بخش وسیعی از زمینها را پارهسنگهایی پوشانده که بر اثر ریزش باران از کوهستانهای مجاور جدا شده است. از نظر گیاهان، جز چند نمونة نادر چیزی به چشم نمیخورد که آن هم بر اثر حرارت آفتاب، سوخته است. به طور خلاصه در این منطقه هیچ نشانهای دال بر وجود زمینهای حاصلخیز در مجاورت آن دیده نمیشود. راه سربالایی طولانی و دشواری ما را بالای آخرین گردنهای میرساند که از آن به سوی مشهد سرازیر میشویم. نام این گردنه «تپّه سلام» یا کوه سلام است. در مواقعی که مه خشک هوا را تیره و تار نکرده است، از این تپّه، گنبدهای طلایی بقاع متبرّکة مشهد مشاهده میشود که بر فراز کمربندی از باغهای شهر سر برافراشته است. رسم بر این است که زائران در این محل توقّف کنند تا دعای کوتاهی بخوانند و عبور خود را با افزودن چند سنگ به هرمهای بیشماری که زائران پیشین روی هم انباشتهاند، مشخّص سازند. در هفتکیلومتری شهر، نمایندگان شاهزاده سلطان مراد میرزا(2) عموی شاه و حاکم خراسان به استقبال ما آمدند. پیشوازکنندگان یا به گفتة بهتر، اعضای اسکورت تشریفاتی عبارت بودند از: رییس تشریفات دربار شاهزاده، برادر سامیخان حاکم قوچان، کلنل محمّدباقرخان، همراه با تعداد زیادی سواره نظام مجهّز. ما با چنین تشریفاتی باشکوه وارد شهری شدیم که از نظر شیعیان بسیار مقدّس است. در این شهر برای ما منزل وسیعی آماده کرده بودند متعلّق به خاننایب ـ آجودان حاکم ـ که خود در این زمان در تهران به سر میبرد».
خانیکوف جزء چند مسافر اروپایی است که دربارة شهر مشهد گزارش مشروحی ارایه داده است و موقعیّت این شهر را بر نقشة ایران تعیین و تصحیح کرده است. در تمام طول این سفر اکتشافی، علاوه بر اینکه خانیکوف شخصاً همواره از هر فرصتی برای تحقیق استفاده میکرد، متخصّصان همراه وی نیز پیوسته خارج از دایرة عمل هیأت اصلی به کاوش میپرداختند و به این ترتیب مناطق وسیعتری مورد اکتشاف قرار میگرفت و این امتیازی است که هرگز یک مسافرِ تنها نمیتواند از آن برخوردار شود. او مینویسد:
«حدّ و مرزی که برای این اثر تعیین شده است به من اجازه نمیدهد تا توصیف مفصلّی از مشهد به دست دهم، امّا گمان میکنم لازم است به طور خلاصه از دیدنیهای عمدة این شهر نام ببرم. همانطور که آقای «کانولی» به حق خاطر نشان کرده است، این دیدنیها به سبب اصالت و شگفتیهایش، حتّی سیّاحان اروپایی را که به دیدن پایتختهای بزرگ عادت دارند، تحتتأثیر قرار میدهد؛ چه رسد به شرقیهای سادهدل که هرگز آسیا را ترک نکردهاند و هر یک از این دیدنیها در چشم آنها چون افسانة پریان جلوه میکند.
مشهد در فاصلة 950کیلومتری تهران، 1150کیلومتری بخارا، 540کیلومتری خیوه و 850کیلومتری قندهار و 430کیلومتری هرات قرار دارد. شهر مشهد را از هر طرف، مناطق خشک و غمانگیزی احاطه کرده است. در تابستان، خورشید سوزان، درجة حرارت این دشتها را تا میزان گرمای مناطق حارّه بالا میبرد. در زمستان بورانهای وحشتناکی که از شمال به این سو میوزد، زمینهای این شهر را از برف میپوشاند. بهار و پاییز مشهد بسیار زیبا، امّا مدّت آن بسیار کوتاه است؛ به طوری که زائر مسلمان در هر فصل سال و از هر راهی که به این شهر سفر کند، ناگزیر با یک سلسله محرومیّتها، خستگی و خطرهایی رو به رو میشود که جاذبههای مشهد را به چشم او زیباتر جلوه میدهد. این شهر حکم واحهای را دارد که دور تا دور آن را باغهای زیبا فرا گرفته و از نظر آثار متبرّک، بسیار غنی است. زائر به علّت اعتقادات خالصانة مذهبی خود، در هر قدم با اثر و یادبودی از مبارزات نخستین شهدای مذهب شیعه روبهرو میشود.
پس از گذراندن روزهای متوالی در بیابان، زائر، خود را در شهری پرجمعیّت و در میان بازارهای وسیع و کاروان سراهایی انباشته از اجناس ضروری و تجمّلی مییابد. هر شب همین که پرتو انوار خورشید از شهر رخت میبندد، منارههای طلایی دو طرف درهای آرامگاه امام علیبنموسیالرّضا (ع) با فانوسهای فراوانی روشن میشود. مؤذّنها با خواندن دعایی طولانی و آهنگین ـ که تنها در خراسان متداول است ـ مسلمانان را به نماز شب فرا میخوانند. شهر مشهد در خطّی مستقیم و به شکل مستطیل، گسترش یافته و محور بزرگ آن از مغرب به مشرق کشیده شده است. کانال نسبتاً عریضی در همین جهت، طول شهر را طی میکند. دو طرف این کانال، درختکاری شده و کنارههای آن، دو خیابان از زیباترین خیابانهای شهر را تشکیل میدهد. پس از پیمودن دوسوم این خیابان، از دروازة غربی به محلّة مقدّس میرسیم که با حصاری محصور شده و سطح مربّعشکلی را در برگرفته است که هر ضلع آن 400 تا 500 متر است. این بخش از شهر به حدّی مورد ستایش و احترام است که خود مسلمانها نیز جرأت ندارند با اسب داخل آن شوند. ورود به این محوّطه برای مسیحیان، یهودیان و هندوها ممنوع است. غنیترین بازارها، کاروانسراها، و مشهورترین حمّامها و بالاخره مدرسههایی که از موقوفات بیشتری برخوردار است، در این بخش از شهر قرار دارند. در مرکز آن، بقعه و بارگاهی به چشم میخورد که امام علیبنموسیالرّضا (ع) در آن آرمیدهاند. در جنوب آن، مسجد گوهرشادآغا قرار دارد؛ بقیّة منطقه را منازل خصوصی و مؤسّسههای عمومی مانند خستهخانهها، دارالایتامها و منازل خادمان و مدرسهها و غیره فرا گرفته است.
محلّة مقدس، نوعی حکومت در حکومت است. این محلّه، سازمان اداری و پلیس و دادگاههای ویژة خود را دارد؛ به طوری که حیطة نفوذ مأموران دولتی در پای حصار این منطقه قطع میشود. حتّی افراد مجرم، دزد و یا قاتل، پس از راهیافتن به این مکان مقدّس، دیگر هیچ ترسی از تعقیب قانونی ندارند. امّا چون رییس این سازمان ـ یعنی متولّیباشی ـ مأموری غیرنظامی است که از سوی شاه منصوب و یا معزول میشود، راهی برای ساختن کلاه شرعی مییابد: مجرم را سه روز در آن جا نگاه میدارد و پس از آن اگر فرد مزبور وسیلة بسیار مؤثّری برای جلب توجّه حامیان متنفّذ خود نیابد و یا بیسروصدا فرار نکند، به حاکم تحویل داده میشود.
تعیین تعداد دقیق زائرانی که هر سال به مشهد سفر میکنند، به علّت تغییر این رقم در هر سال و نیز آزادی فوقالعادة زائران در ورود به این شهر و خروج از آن، بیآنکه در هیچ یک از دفاتر رسمی اثری از آن بر جای بماند، غیرممکن است، امّا اگر آنچه برایم گفته شده است، درست باشد و هر روز در آشپزخانههای حضرتی، 150 باتمن مشهد؛ یعنی حدود 750 کیلو برنج پخته میان زائران مستحق توزیع شود، میتوان گمان برد که میزان نوسان ورود و خروج زائران بیش از 50 هزار نفر در سال است. جمعیّت ثابت شهر مشهد از 60 هزار نفر تجاوز نمیکند.
ارگ مشهد(3) در جنوب غربی این شهر قرار دارد و جلوی آن میدان وسیعی به چشم میخورد. ساختن خانههای شخصی در این محوّطه ممنوع است. پس از آخرین شورش(4) در خراسان، ارگ مشهد مرمّت شد. خانههای شخصی به طور کلّی وسیع نیستند؛ به ندرت اتّفاق میافتد که بیش از دو حیاط داشته باشند و چون تقریباً در همه جا سطح خیابانها و کوچهها بالاتر از سطح حیاط منازل است، راه ورودی خانهها به صورت راهروهای دراز و باریکی است که با شیب به حیاط میرسد. شهر مشهد در دشت بنا شده است. نزدیکترین کوه به شهر، ارتفاعاتی است ناچیز از جنس سنگهای کوارتزی که در دو یا سه کیلومتری جنوبغربی شهر قرار گرفته است. در این سنگها، رشتههای بسیار نازک و باریکی از طلا دیده میشود که برای استخراج آن تلاش فراوانی صورت گرفته، امّا هزینه، بیش از درآمد حاصله بوده است. در محلّة مقدس تقریباً تمامی خیابانها و کوچهها سنگفرش است، امّا در دیگر نقاط شهر به ندرت چنین است که این خود جای خوشوقتی است؛ زیرا سنگفرشها مرمّت نمیشود و در بسیاری از نقاط به جای آنکه در رفت و آمد مردم تسهیلی به وجود آورد، تولید اشکال میکند. دیگر اینکه بعد از آخرین شورش خراسان، در تمام شهر به ویژه در مجاورت محلّة مقدس، نگهبانانی گماشتهاند. دو هنگ سرباز به طور دائم در ساخلوهای مشهد مستقر شدهاند. در شمال محلّة مقدّس گورستان وسیعی به نام قتلگاه(5) وجود دارد. زمینهای آن که به نفع صندوق آستانة امام به فروش میرسد، یکی از درآمدهای عمدة این سازمان را تشکیل میدهد؛ زیرا شمار اجسادی که از تمامی مناطق شیعیمذهب به مشهد حمل میشود، بسیار قابل توجّه است. هر کاروانی که از دربند، هند، بغداد و نیز افغانستان به این شهر میرسد، با خود جنازهای چند، به همراه دارد.
داخل شهر از نظر باغ و بستان غنی نیست. در مرکز شهر فقط یک باغ نسبتاً وسیع وجود دارد که متعلّق به خاننایب(6) است. در شمال ارگ نیز چند باغ به چشم میخورد که در میان آنها، باغ امامجمعه از همه وسیعتر است. با این همه در حیاط هر خانهای چند درخت سایه افکنده است. در حومة شهر، به ویژه در شمال، درختکاریهای بسیار دیده میشود. آب مشهد خوب نیست. در تابستان، هنگام شدّت گرما، در کلیّة حوضها، کرمهای ریزی مشاهده میشود، امّا انسان چندان متوجّه این نقیصه نمیگردد؛ زیرا قیمت یخ ارزان و میوه عالی و فراوان است و بهای چندانی هم ندارد.
به رغم تهاجمات بیشمار و انقلابهای خونینی که طیّ سالها به کرّات در مشهد رخ داده است، در این شهر افزون بر بناهای محلّة مقدس، چند ساختمان قدیمی دیگر نیز خارج از آن وجود دارد. در بازار قدیمی واقع در مرکز شهر، مسجدی است به نام مسجد شاه. بالای ایوان مسجد، بقایای آیه 39 از جزء دوم قرآن دیده میشود که در پایان آن سال 1119 نوشته شده است. حاشیههای دیوار، در طرف راست و چپ، در گذشته به کتیبههایی مزیّن بوده که اکنون آثار کمی از آن بر جای مانده است».
تحقیقات جغرافیایی خانیکوف چشمگیر است و بسیاری از اشتباهات و کاستیهای کاوشگران قبلی را اصلاح میکند. به عقیدة دکتر آلفونسگابریل، جغرافیدان آلمانی که بعد از سفر خانیکوف، چند مرتبه به ایران سفر کرده و در کویرهای داخلی کشورمان به کاوش پرداخته است، در تجسّم نقشة بخش مرکزی ایران، مغربزمین بیش از همه، خود را مدیون هیأت اعزامی روسی میداند؛ زیرا تمامی نقشههایی که بعد از سال 1860 و حتّی پس از آن تاریخ منتشر شد، رشتة کوهستان سمت شرق خطّ شیراز ـ اصفهان ـ تهران (تقریباً 52 درجه به سمت شرق) را از شرق به غرب نشان میداد. خانیکوف اوّلین کسی بود که ثابت کرد در داخل ایران بیش از یک رشته کوهستان مرتبط با یکدیگر وجود ندارد و محور آن به طور کلّی از شمالغرب به جنوبشرق متمایل است. ضمناً خانیکوف از کلیّة ارتفاعات خطّ سیر خود در ایران مطالبی تهیّه کرد و به این نتیجه رسید که این سرزمین در صحرای کمربندی، در ردیف گودال زابلستان و فرورفتگی مرزی ایران ـ افغانستان که در شمال آن واقع است، دارای چندین حوضچة بدون دررو است. او تشخیص داد که حوضچة کویر بزرگ یا کویر خراسان، مرتفعتر و حوضچة لوت، پستتر است.
«در شهری چون مشهد که بنای متبرّکی مانند حرم امام علیبنموسیالرّضا (ع) در آن ساخته شده است، انسان انتظار ندارد با بقاع متبرّک دیگری روبهرو شود. با این همه، ایمان زائران موجب برپایی بنایی چند از این دست گردیده است. مثلاً در شمال محلّة مقدس، بقعة کوچک سادهای برپا شده که به نام پیر پالاندوز، یعنی پیرمردی که پالان شتر میدوخت، شهرت دارد. کتیبة این بنا نشان میدهد که ساختمان آن به فرمان سلطان محمّد خدابنده(7) در سال 985 هجری ساخته شده است. بالاخره در کنار کانال مشهد، نزدیک دروازة غربی، مسجدی به نام مسجدشاه عبّاس(8) وجود دارد که به سال 1032 بنا شده است. در گذشته تقریباً رو به روی این بنا، مقبرة نادرشاه قرار داشت که خود او در زمان حیات، با صرف هزینهای گزاف برپاداشته بود، امّا خواجه آغا محمّدخان(9) این بنا را به کلّی ویران کرد و استخوانهای این پادشاه پیشین را از گور بیرون کشید و در آستانة درِ ورودی قصر پادشاهی در تهران دفن کرد تا هر روز با پانهادن بر بقایای جسد دشمن، آتش انتقام خود را فرونشاند.
در اطراف مشهد بناهای قدیمی زیادی وجود ندارد. بقعة خواجهربیع در فاصلة یک ساعت راه در شمال مشهد قرار دارد. این بقعه در سال 1031 به دستور شاهعبّاس در محّل خرابههای مسجدی قدیمی تر بنا شده است. صندوق حجّاریشدة زیبایی در صحن داخل بقعه قرار دارد که از هند آورده شده و محلّ دفن شیخ را مشخص میکند. نه چندان دور از آن، سنگ قبری از مرمر وجود دارد که محلّ دفن فتحعلی خان قاجار،(10) پدر آغامحمّدخان را نشان میدهد. وی به مجازات شورشی که میان اقوام چادرنشین شمال مازندران برانگیخته بود، به فرمان نادرشاه گردن زده شد. مسجد و باغی که این آرامگاه را احاطه کرده است، به مسجد و باغ قدمگاه نیشابور شباهت دارد، امّا درختهای این باغ به کهنسالی درختان باغ قدمگاه نیست؛ زیرا درختهای قدیمی آن در جریان یکی از شورشهای اخیر مشهد از بیخ و بن کنده شد و به جای آن درختی کاشته نشد تا سال 1254 که موسیخان
ـ حاکم مشهد ـ دستور غرس درختهای تازهای را در این باغ صادر کرد».

پینوشت:
1ـ دهی است از دهستان مرکزی بخش طرقبة شهرستان مشهد، واقع در هفتهزار گزی جنوب باختری طرقبه و سر راه مالرو عمومی نیشابور. (فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 9)
2ـ سلطان مرادمیرزا حسامالسّلطنه، شاهزادة قاجار، از رجال و حکام و اُمرای لایق و معروف قاجاریه و پسر عبّاسمیرزای ولیعهد. وی در اوایل سلطنت ناصرالدّینشاه قاجار خراسان را فتح کرد و شورش سالار را فرو نشاند و حکومت خراسان یافت (1266)؛ در 1273 هرات را فتح کرد و در آن شهر به نام ناصرالدّینشاه سکّه زد و پس از بازگشت از هرات به دفع ترکمانان پرداخت. چندی بعد او را از خراسان فرا خواندند (1275). در 1277 بار دیگر به ولایت خراسان آمد و تا 1281 در آن جا بود و باز در سال 1288 به ولایت خراسان منصوب شد... وی در تاریخ قاجاریه به فاتح هرات معروف است. (دایرهالمعارف فارسی مصاحب، ج 1)
3ـ مؤلّف مطلعالشّمس (اعتمادالسّلطنه)، موقعیّت محّلة ارگ را که در حقیقت محلّة نظامی مشهد بوده است، بین مغرب و جنوب مشهد و ارگ دولتی را متّصل به باروی شهر ذکر کرده است. احداث بناهای دولتی ارگ را به عبّاسمیرزا نایبالسّلطنه، پسر فتحعلیشاه نسبت میدهند. ضمناً فریزر که در سال 1237 هجری به مشهد سفر کرده، در سفرنامة خود شرح مفصلّی دربارة ارگ نوشته است.
4ـ اشاره به شورش محمّدحسنخان سالار، پسر اللهیارخان آصفالدوله و تسلّط او بر مشهد در سال 1264 ﻫ . ق که عاقبت به دست سلطانمراد میرزا حسامالسّلطنه فرو نشست و به محاکمه و کشتن سالار، دو پسر و کسانش در سال 1266 ﻫ . ق انجامید. (دایرهالمعارف فارسی مصاحب، ج 1)
5ـ قتلگاه که بعضی به آن قطعگاه گفته و داستانی در مورد خریداری اراضی آن به وسیلة حضرت رضا (ع) نقل کردهاند، قبرستان وسیعی بوده است واقع میان بازار سنگتراشها و گنبد خشتی و تپلالمحلّه. بیشتر قبور آنجا به امواتی اختصاص داشت که وصیّت کردهبودند در جوار حضرت به خاک سپرده شوند. بعضی از قبرهای قبرستان قتلگاه دارای بقعه بود و مانند مقبرة امینالسّلام فضلبنحسنطبرسی اکنون در کنار خیابان نوغان قرار دارد. قسمتی از قبرستان قتلگاه در زمان رضاشاه مقارن با احداث فلکة دور حرممطهّر خراب و جزء فلکه شد؛ بقیّة آن به صورت باغ وسیعی به نام باغ رضوان درآمد. در سالهای 1308 تا 1312 در آنجا مدرسهای دایر بود. در حدود سالهای 1340 در زمان حاج میرزا حسین فقیه سبزواری، قبرستان احیا و دارای صحن و حجرهها و سردابهایی شد که در قبال حقالدّفن، اموات را در آنجا به خاک میسپردند. این قبرستان در سال 1354 به کلّی خراب شد. (جغرافیای محلّههای مشهد، نوشتة تقی بینش)
6ـ در دورة ایلخانان، نایبان از مأموران عالیرتبه شهرستانها به شمار میآمدند. در دورة صفویّه، حکّام محلّی و تیولداران را در پارهای موارد به لقب «نایب» میخواندند؛ در دورة قاجاریه واژهی «نایب» برای افسر، معاون وزارتخانهها و نیز دبیر سفارت و معاون کنسول و صاحب برخی از مقامهای دیگر به کار میرفت. (فرهنگ فارسی دکتر محمّد معین)
7ـ سلطان محمّد خدابنده، چهارمین پادشاه از خاندان صفوی، فرزند شاه تهماسب اوّل و نوة شاه اسماعیل اوّل که به سال 985 ﻫ . ق. پس از برادر به تخت نشست. وی پادشاهی ضعیف بود و آنچه در زمان او انجام شد، به دست فرزند ارشد او حمزهمیرزا بود، به دوران او سپاه عظیم سلطان مرادخان ثالث پادشاه عثمانی، پس از جنگهای سخت و خونین شهرهای تبریز، شروان، تفلیس و نواحی دیگر را تصرّف کرد و چون حمزهمیرزا کشته شد، سپاه ایران به کلّی شکست خورد و وضع داخلی کشور دچار هرج و مرج شد تا آن که فرزند دوم او، شاه عبّاس اوّل، از خراسان به پایتخت آمد و به جای پدر زمام امور را به دست گرفت. سلطان ّ خدابنده نیز مدّت کوتاهی پس از آن درگذشت. (لغتنامة دهخدا)
8ـ آقای تقی بینش در مقالهای تحت عنوان «جغرافیای محلّههای مشهد» ضمن توصیف بالاخیابان، از باغهای معروف آن و نیز از باغ نادری نام بردهاند که متّصل به مقبرة نادر بود و مسجد و آبانبار بزرگی داشت و به مناسبت انتساب یا ارتباط با مقبرة نادر به اسم حمّام مقبره معروف بود. فضای مسجد هنگام تعریض خیابان نادری در زمان رضاشاه، تقریباً از بین رفت و کتیبة زیبا و تاریخی آن به خطّ علیرضا عبّاسی ضمن نوسازی مسجد معدوم یا مفقود شد. احتمال دارد این مسجد، همان بنایی باشد که خانیکوف از آن نام برده است. (مجلّة دانشکدة ادبیّات مشهد، پاییز 1356)
9ـ در فارسنامة ناصری نوشتة حاج میرزا حسن حسینی فسایی میخوانیم: «آغا محمّدخان در همین سال [1210ﻫ . ق] روز هفتم ذی القعده به عزم تسخیر خراسان راه مشهد مقدّس را در پیش گرفت ... در ایّام زیارت مانند یکی از خدّام حرم مطّهر خدمت مینمود و در همین اوقات به فرمودة شهریار قاجار، قبر نادرشاه افشار را که در جوار حرم محترم رضوی (ع) بود شکافتند و استخوانهای او در خلوت کریمخانی تهران قرین استخوانهای مغفرتپناه، کریمخان وکیل نمودند و بعد از چند سال به فرمان خاقان زمان، فتحعلی شاه، استخوانهای آن دو پادشاه را به نجف اشرف برده، دفن نمودند».
10ـ فتحعلیخان قاجار، جدّ آغا محمّدخان اهل استرآباد از ایل قاجار بود که به سال 1097 متولّد شد. به هنگام فتنة افغان نزد شاه تهماسب دوم صفوی قرب و منزلت یافت و به مقام سپهسالاری رسید، ولی به تحریک نادرشاه، تهماسب او را به قتل رسانید (1139 ق.) و خود زمام امور را به دست گرفت. مدفن فتحعلیخان در خواجهربیع است.


نظرات

 نام:
 *نظر: